در حاشیه یک یادداشت
علی جوادی
مطلبی که در زیر آ۠مده است یادداشت کوتاهی از منصور حکمت است که در ١٧ نوامبر ٢٠٠٠ در انترناسیونال هفتگی شماره ٢٨ منتشر شده است. مطلب کوتاه و موجز است. اما در همین مختصر آنچه برجسته است اوج اومانیسم و انسانگرایی و همچنین سیاست عمیقا کمونیستی اش در قبال مساله فلسطین و صلح در این منطقه و همچنین مساله آزادی و رهایی مردم در فلسطین و اسرائیل است.
این نقطه نظرات را با مواضع ضد اومانیستی و دست راستی رهبری کنونی جریان موسوم به "حزب کمونیست کارگری" مقایسه کنید٬ تفاوت گویای تعلق به جنبش های اجتماعی متفاوت است.
مطالعه عمیق این تزها را به همگان توصیه میکنم.
علی جوادی
فلسطين: از استقلال تا آزادى
دولت اسرائيل همچنان به جنگ ننگينش با کودکان فلسطينى ادامه ميدهد. امروز (١٦ نوامبر) هشت نفر ديگر از جمله يک کودک نه ساله را با گلوله کشتند. و تازه از خشونت فلسطينى ها به آمريکا شکايت ميکنند! بيش از ٩٠ درصد از ٢٤٠ قربانى حوادث اخير فلسطينى اند و بخش اعظم آنها کودکان و نوجوانان اند. اين در قاموس هرکس يک جنايت جنگى است. يک نسل کشى است. اين نمونه مجسم تروريسم دولتى است. در حاليکه سران دول غربى و سياستگذاران رسانه ها همچنان به حمايت يکجانبه از اسرائيل و کتمان اين حقايق ادامه ميدهند، افکار عمومى در غرب و حتى خود خبرنگاران و گزارشگران غربى به نفع فلسطينى ها و عليه دولت اسرائيل ميچرخد. بسيج ضد فلسطينى و ضد عرب در غرب پس از پايان جنگ سرد ديگر به صورت قبل ممکن نيست. اين شکاف عميق ميان پروپاگاند دولتى و برداشتهاى مردم از وقايع جارى فلسطين، دير يا زود بروز ميکند. کودک فلسطينى اى که در راه مدرسه و يا در آغوش پدر زخمى اش جان ميدهد، جامعه غربى را با رياکارى ذاتى آراء حاکم و خط رسمى رودر رو ميکند. جاى ترديد است که دول غربى بتوانند سالهاى بيشترى به اين حمايت کور و غير انتقادى از اسرائيل در مقابل اعراب ادامه بدهند.
در اين شک نيست که بخش وسيعى از مردم در اسرائيل خواهان صلح و رابطه اى انسانى و عادلانه با مردم فلسطين اند. در اين شک نيست که بخش وسيعى از مردم اسرائيل عمق ظلمى که در اين نيم قرن بر مردم فلسطين رفته است را ميشناسند و به آن اذعان ميکنند. اما اين کافى نيست. اسرائيل يک راست قومى و مذهبى بسيار قوى و فعال دارد که مرحله به مرحله و در هرقدم افق يک راه حل انسانى را کور ميکند. رابين را اعراب نکشتند، اينها کشتند. اين راست بايد در يک جدال سياسى داخلى از طبقه کارگر و سوسياليسم و ترقى خواهى در اين کشور بطور قطع شکست بخورد. اين اتفاق هنوز رخ نداده است. بدون اين تعيين تکليف اميدى به صلح پايدار و يک راه حل عادلانه نيست. يک اسرائيل قومى و مذهبى نميتواند يکسوى يک صلح عادلانه در منطقه باشد. استقلال فلسطين يک گام مهم به جلوست. اين گام نه فقط ممکن است، بلکه اکنون ديگر اجتناب ناپذير شده است. استقلال فلسطين تناسب قوا و چهارچوب تحول سياسى در منطقه را بهبود ميدهد. به نفع امنيت کودک فلسطينى و عابر اسرائيلى است. اما آزادى مردم فلسطين، خلاصى مردم اسرائيل از جناياتى که بنامشان ميشود و رهايى شان از موقعيت يک ملت ستمگر، خلاصى هر دو سو از تروريسم و نفرتى که قوميگرى و مذهب در هردو سوى اين شکاف دامن ميزنند به صرف استقلال فلسطين متحقق نميشود. آزادى و رهايى در فلسطين و اسرائيل در گرو سوسياليسم و سکولاريسم در کل منطقه است. در تشکيل کشور و يا کشورهايى که در آن مردم مستقل از تعلقات و يا تصورات قومى و ملى و مذهبى خويش، بعنوان شهروندان متساوى الحقوق جامعه برسميت شناخته شوند. استقلال فلسطين کمک ميکند که نبرد طبقاتى در اسرائيل و فلسطين هردو اوج بگيرد. با استقلال فلسطين منطقه به چپ ميچرخد.
منصور حکمت
|